سلام،

سه روز رفتم یزد،

به یاد همه روزهای یزد.

نمازخونه، خوابگاه، دانشکده،

سایت،

بچه ها،

دکتر بزرگ، طالبی، شفیعی، دشتی، سوهانکار.

فیلم های شبانه.

 

نمی دونم چجوری از یزد سر درآوردم،

همون طور که تو یزد نمی دونستم

چطور تو تهران زندگی می کردم.

یعنی هرجا باشی،

شکل همون جا میشی.

خودتو با همون قواعد تعریف می کنی؛

جوری که قواعد قبلی رو ممکنه فراموش کنی.

 

و این همون قاعده انس و نسیانه.

یا علی